درِ شیشهای اتاق عمل انگار مرز دو دنیای متفاوت است. یک طرف مردهایی ایستادهاند که از ذوق سر از پا نمیشناسند و مدام طول و عرض سالن انتظار را قدم میزنند و آن سوی دیگر، زنهایی که درد مادرشدن هرازگاهی به وجودشان چنگ میاندازد. صدای جیغهای مکرر آنها به سالن نمیرسد، اما با ورود به بخش زایمان، همه فضا پر از این صدا میشود.
در بخش بستری، چند تخت کنار هم قرار دارد که بینشان پردههای پوشیده از گلهای رنگبهرنگ قرار دارد. هریک از بانوان بستریشده سرشان را به کاری مشغول کردهاند. آنهایی که هنوز تا زمان فارغشدن فاصله چندساعته دارند، آرامتر از بقیه به نظر میرسند و لباسهای آبی گشادی به تن دارند. یکی از این زنها بیقرارتر از بقیه است.
مدام فریاد میزند و دکترش را صدا میکند. بین فریادهایش میگوید که دارد از درد میمیرد. دکترش که از راه میرسد، فوری ویلچر میآورند و او را به اتاق زایمان منتقل میکنند. مانیتورِ توی اتاق، نوزادان تازهمتولدشده را نشان میدهد که در لباسهای آبی یا صورتی به خواب رفتهاند. ماماها و پرستارها در فضای کنار سالن درحال رسیدگی به پرونده پزشکی بیمارانشان هستند و اورژانسیها را در اولویت قرار میدهند.
غزاله رضازاده از سال گذشته مامامسئول زایشگاه بیمارستان مهر است. با او در روزی پرمشغله مانند همه روزهای دیگرش قرار میگذاریم. در تصورمان مامامسئول باید زنی جاافتاده و مسن باشد، اما غزاله سیوهشتساله است و جوانتر از خیلی از ماماهای دوروبرش.
کمترین ضریب اشتباه در دوران کاری و انتخابش بهعنوان مامای برگزیده بیمارستان مهر در سال گذشته و معرفی او به معاونت بهداشت و درمان مشهد، آن هم بین شانزدهمامای بیمارستان مهر که بعضیهایشان در شرف بازنشستگی هستند، بهانه ما برای گفتگو با او در روز ماماست.
غزاله رضازاده متولد۱۳۶۴ است و آخرین فرزند خانواده پنجنفرهشان. او در محله سجاد ساکن است و در همان محله هم بزرگشده. علاقه غزاله به مامایی به کودکیاش برمیگردد. وقتی عروسکهایش را به فرض اینکه بیمارند، با لوازم پزشکی اسباببازیاش مداوا میکرد، یکی از خالهها پیشبینی کرد او در آینده همکارش خواهد شد.
او میگوید: یکی از خالههایم که حالا بازنشسته شده است، مامای همین بیمارستان بود. خاله دیگرم متخصص زنان و زایمان است و پزشک بیمارستان مهر. من هم به پرستاری از بیمار علاقه بسیار داشتم و هم شیفته بچهها بودم. زمان که گذشت، متوجه شدم من هم دوست دارم مانند خالههایم ماما شوم.
او که در دانشکده شاهینفر مشهد، مامایی خوانده، سال سوم دانشگاه برای اولینبار در اتاق زایمان حاضر شده است؛ «وقتی وارد زایشگاه شدم و شرایط مادر را دیدم از هوش رفتم. راستش آمادگی ذهنیای درباره فضای پیش رو نداشتم. قبلش استادها نگفته بودند که به چه موقعیتی وارد میشوم. وقتی به هوش آمدم، زیر سرم بودم. آن زایمان را از دست دادم و نتوانستم بهدنیاآمدن نوزاد را ببینم. از روز بعد سعی کردم بیشتر به زایشگاه سر بزنم تا شرایط برایم راحتتر شود. بالاخره توانستم خودم را با موقعیت موجود مطابقت بدهم و دفعه بعد حواسم را خوب جمع کنم.»
برای اینکه ماما بتواند در تولد نوزاد نقش خود را درست ایفا کند، باید بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی به مدت دوسال در شهر دیگری طرحش را بگذراند. غزاله هم سال۱۳۸۶ برای این کار به تربتجام رفته است. آن شهر تنها یک بیمارستان داشت؛ به همین دلیل بخش زایمان پرازدحام بود و غزاله روزهای پرکاری را تجربه کرد؛ «بیمارستان سه پزشک زنان و زایمان داشت.
اگر یک نفرشان به مرخصی میرفت، دو پزشک دیگر فشار کاری زیادی را تحمل میکردند. من باید طی دوسال در تولد هشتادنوزاد کمکدست ماماهای دیگر میشدم. وقتی مادر نوزادش را طبیعی به دنیا میآورد، ماماها در اتاق زایمان حضور دارند و در شرایطی که مادر بهصورت سزارین فارغ میشود، پزشکان زنان و زایمان وارد عمل میشوند.»
او از دوسالی که طرحش را در تربت جام گذرانده است، خاطرات بسیاری دارد؛ «تعداد زنهایی که برای بار نهم یا دهم فارغ میشدند، خیلی زیاد بود. در این موارد ماما هیچ دخالتی در پروسه زایمان نمیکرد تا مادر خودش فارغ شود.
بین این مادرها کم نبودند آنهایی که به امید پسردارشدن باردار میشدند. وقتی هم سر زایمان متوجه میشدند که نوزاد دختر است، آنقدر ناراحت میشدند که نمیخواستند فرزندشان را ببینند. این موضوع درباره پدرهای منتظر، پررنگتر بود. آنها از ناراحتی گریه میکردند. این دیدگاه غلط بهمرور زمان خیلی کمرنگ شده است و حالا خانوادهها کمتر روی جنسیت فرزندشان تأکید میکنند.»
صدای دادوفریاد، اتاق بستری را برمیدارد. رضازاده حرفش را نیمهتمام رها میکند و بهسمت مادر بیقرار میرود. با او آرام صحبت میکند. حرفهایی را که بینشان ردوبدل میشود، نمیشنویم، اما هرچه هست، زن آرام میشود.
مامای نمونه بیمارستان مهر به گفتوگو برمیگردد؛ «مدت زایمان برای نوزاد اول، چهارده و برای زایمانهای بعدی ۱۰ ساعت است. در این ساعات، مادر باید به دردهای شدیدتری برسد تا به اتاق زایمان منتقل شود. ما مدام وضعیت مادر را بررسی میکنیم. اگر صدای قلب نوزاد کُند شده یا وضعیت بدنی مادر برای زایمان طبیعی آماده نشده باشد، او را برای جراحی سزارین آماده میکنیم. در این مدت تا وقتی همهچیز طبیعی پیش رود، سعی میکنیم با روشهایی مانند ماساژ و گفتگو، مادر را آرام کنیم تا حال روحیاش بهتر شود.»
غزاله تا وقتی مادر نشده بود، آنقدرها که باید، زنهایی را که برای فارغشدن به بیمارستان میآمدند، درک نمیکرد، اما آنطور که خودش میگوید ۱۰ سال پیش وقتی در همان اتاقی که مادرش او را به دنیا آورد، پسرش را به دنیا آورد، آن وقت بود که فهمید چقدر در لحظات درد، ماما میتواند با آرامشدادن در روند زایمان مؤثر باشد. رضازاده میگوید: تولد پسرم زیباترین لحظه زندگیام است. در ساعاتی که درد تا مغز استخوانم پیش میرفت، میفهمیدم زنهایی که با آنها سروکار دارم، چقدر به توجه و روحیه نیاز دارند.
در اتاق تریاژ، یعنی جایی که مادران پیش از رفتن به اتاق عمل یا زایشگاه در آن حضور دارند، هشتمادر بستری هستند. تعداد نوزادان بهدنیاآمده شب گذشته هم به تعداد انگشتان یک دست نمیرسد، اما این ماما روزهایی را به خاطر میآورد که تریاژ پر از زنانی میشد که میخواستند در تاریخ رُند سال فرزندشان را به دنیا آورند؛ «بار اولی که متوجه شدیم پشت یکدفعه شلوغشدن زایشگاه، ماجرایی وجود دارد، ۶ شهریور ۹۶ بود. از سال بعد در تاریخهای رُند همین بساط را داشتیم.»
او صحبتهایش را اینطور ادامه میدهد: باورش سخت است که مادرها نوزادشان را به خطر میانداختند تا در تاریخ خاص متولد شود. کم نبودند نوزادانی که تا ۲۱ روز در دستگاه میماندند تا ریههایشان بهصورت کامل شکل بگیرد. مجبور بودیم به نوزاد یکروزه آمپول تزریق کنیم تا زودتر ریهاش کامل شود.
آنطورکه این ماما میگوید، دوسهسالی است که در این زمینه خیلی سختگیری شده است و علوم پزشکی در این تاریخها نظارت بیشتری بر پروندههای بیماران دارد؛ «اگر مادر وقت زایمانش نبود و با سونوگرافی این موضوع مشخص میشد، از پذیرشش جلوگیری شده و پزشکش هم بازخواست میشد. همین سختگیریها باعث شده است از سال گذشته این مشکل خیلی کمرنگتر از قبل شود.»
درباره روند فعالیت ماماها اینطور برایمان توضیح میدهد: از لحظهای که زنی برای زایمان به بیمارستان مراجعه میکند، ماما شرایطش را ارزیابی میکند و اگر خطری جان مادر و نوزاد را تهدید کند، فوری وارد عمل میشود. این مرحله آنقدر مهم است که هر خطایی باعث بهخطرافتادن جان مادر و نوزاد میشود. هرکدام از این مراجعان، پزشک خود را دارند و تا وقتی او برسد، رسیدگی به شرایط مادر به عهده ماماست.
به گفته این ماما، بررسی پرونده پزشکی زن باردار به عهده ماماست تا باتوجهبه شرایط فرد اقدامات لازم برایش انجام شود. آنطورکه رضازاده میگوید، ماماها در سه بخش فعالاند؛ بخشی از آنها مراقب نوزادند، عدهای در ریکاوری مشغول بوده و عدهای مامای تریاژ هستند که زنان باردار در مرحله اول آنجا حضور دارند.
رضازاده ادامه میهد: بهدلیل اهمیت شرایط مادران، بین ماماها باسابقهترینها در بخش تریاژ به کار گرفته میشوند؛ زیرا آنها باید بهدرستی تشخیص بدهند که مادر در چه شرایطی قرار دارد و اگر در خطر است، مراحل درمانش بهسرعت انجام شود. برای مثال زن بارداری که فشار خون بالایی دارد، دراولویت فرستادن به اتاق زایمان و انجام کنترلهای ویژه است.
غزاله حالا مادر دو پسر ده و ششساله است. او تلاش میکند بین مادری و مامایی، توازن لازم را برقرار کند تا فرزندانش از حضور کم او در خانه آسیب نبینند؛ «پسر بزرگترم از ششهفتسالگی مراقبت از برادرش را به عهده دارد. وقتی کوچکتر بودند، گاهی دلنگران بچههایم میشدم و از مادران بارداری که در زایشگاه نزدیک زایمانشان بود، میخواستم برایم دعا کنند تا دلم آرام بگیرد. واقعا هم آرامش پیدا میکردم و دلم قرص میشد. این حال را مدیون دعاهای مادران در لحظه نزدیکشدنشان به خدا هستم.»
رضازاده طی شانزدهسال فعالیت، در نزدیک به ۳۵۰ تولد، کمکحال مادران بوده است و ازایننظر احساس رضایت میکند.
از یک سو صدای گریه نوزادانی به گوش میرسد که به گفته رضازاده شکمشان سیر است و جایشان خشک، اما باز هم گریه میکنند و از سوی دیگر، صدای زنان بارداری که دردهای گاه و بیگاه باعث میشود فریاد بزنند. غزاله و ماماهای دیگر به این سروصداها خو گرفتهاند و تلاش میکنند بهترین عملکرد را در آرامش داشته باشند.
وقتی از او درباره حقوق و مزایای ماماها میپرسم، میگوید: اصلا فکر نکنید که آنقدری حقوق میگیریم که خستگیمان در برود. اینطور نیست. دریافتی مادیمان با میزان تلاشمان برابری نمیکند. اگر بنا بود براساس حقوقمان کار کنیم، سنگ روی سنگ بند نمیشد؛ ما با دلمان کار میکنیم، چون میدانیم حفظ جان دو نفر را به عهده داریم. ما شریک بهترین لحظات زندگی مادرها هستیم و همین به دنیا میارزد.
رضازاده حین مصاحبه بارها میرود و وضعیت مادرها را بررسی میکند، به پروندهشان سر میزند و برمیگردد. مدیر روابط عمومی بیمارستان در نبود غزاله، ما را همراهی میکند. او مهمترین ویژگی این مامای بیمارستانشان را صبر و مهربانیاش میداند.
محبوبه شکیبایی میگوید: رضازاده بهخوبی میداند چه کار مهم و حساسی دارد. او اجازه کوچکترین سهلانگاری و خطایی را به خودش نمیدهد و در هر شرایطی، تلاشش را برای کمک به مادرها به کار میگیرد.
سوپروایزر آموزش هم غزاله را تحسین میکند و معتقد است او بااخلاقترین مامایی است که در دوران کاریاش دیده است.
مریمالسادات موسوی، آرامش غزاله را در مواجهه با مادرانی که درد زیادی را تحمل میکنند، مثالزدنی بیان میکند. نزدیک وقت ملاقات است. بیرون بخش زایمان، میتوان خانوادههایی را دید که برای دیدن نوزاد تازهمتولدشدهشان، شیرینی و گل به دست به داخل اتاقها سرک میکشند.
مادرها هم در لباسهای آبی بیمارستان چشمهایشان از شادی برق میزند. صدای گریه نوزادهای تازهمتولدشده با آن لثههای صورتی و جیغهای بنفش در گوشم میپیچد. با خودم فکر میکنم ماماها چه صبری دارند.